۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه

بی نهایت است!؟

:: خدا بی نهایت است ::
...
"ملاصدرا می گوید:
خداوند بی نهایت است و بي مکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک می شود
و به قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود
و به قدر ایمان تو کارگشا می شود
یتیمان را پدر می شود و مادر
محتاجان برادری را برادر می شود
عقیمان را طفل می شود
نا امیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه می شود
در تاریکی ماندگان را نور می شود
رزمندگان را شمشیر می شود
پیران را عصا می شود
محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود همه کس را ...
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس ناروا
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید از ناجوانمردی ها ، ناراستی ها ، نامردمی ها...
چنین کنید تا ببینید چگونه
بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند
در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند
و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند
مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟ "
...

رضا عاشوری
آذرخش بهار
21.09.2008
...

۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه

نخستین آذرخشِ بهار

:: نخستین آذرخشِ بهار ::

تصور زندگی در دنیای گذشته، تنها یک صد سال قبل برایم سخت و بسیار دشوار می نماید خیلی از چیزهایی که مکمل انسان امروزیست و او را به دنیای پیرامونش مرتبط و ارتباط می دهد به منصه ظهور نرسیده بودند.

در واقع انسان کنونی توانسته تا حدودی بسیار زیادی امور اطراف خود را تحت کنترل و یا نظارت در آورد. اکنون آسمانها و زمین جلونگاه اوست و این سامانه هر روز بیشتر از دیروز، خود را هماهنگ با دنیای پیرامون ما می کند تا کمتر از گذشته در تقابل با دنیای پیرامونِ ما قرار گیرد خواست او - آدمی - این است که بر همه اوضاع آگاهی و تا آنجا که ممکن است سد جریان طبیعیِ چیزی از آنها نباشد.

چنین دنیایی که اینک ما در آن به سر می بریم در واقع درحدود یک سده ی گذشته به وقوع پیوسته، نه آنچنان آرام شکل گرفت که لمس نکنیم و نه آچنان شتابان تا در آن گم شویم؛ این فضای خود ساخته بیش از آنکه مسببش دیگر محرکها باشند تکیه و وام دار ارتباطات است که این محرک دیگران را درخبط این قرار داده که دنیای یک صد سال گذشته بسیار شتابان شکل گرفته است این سرعت ارتباطات است و نه دنیای شتابان – امروز با تنها یک وسیله ساده امروزی شما می توانید به آن طرف کره زمین ارتباط پیدا کنید چیزی که در گذشته هیچ گاه وجود نداشت حداقل به شکل امروز در دسترس عموم قرار نداشت؛ تصور دنیای بدون روزنامه، تلویزیون، هواپیما، رانه (اتومبیل) و از همه مهمتر اینترنت یا فضای سایبر بسیار سخت دشوار می نماید.

به وسیله رسانه ها انسانها با احوال و دستاورد های یکدیگر ارتباط پیدا می کنند. آدمی بوسیله اینترنت می توانید دنیایی را حول محور خود یا دیگران و یا خود و دیگران ایجاد نماید که محور ایجاد دگرگونی در جز و کل گردد؛ چنین است که به وسیله این آفریده ی نوظهور می توانیم حس جدیدی نسبت به خود، دنیای پیرامونی، که شامل هر چیز هست و نیست می شود، داشته باشم و همچنین بدون آن احساس نیستی از نیمه خود و شعور در حال تکامل آدمی داشته باشیم؛ چگونه ممکن است در خط به شبکه ای از خطوط تبدیل شدۀ زمان جدا شده و در امتدادِ یک خط زمانی پیش رویم؟!

گذشته ای نه چندان دور آدمی بدون این امکانات زندگی می کرد اما امروز این دشوار می نماید!؟ این بدلیل این است که آدم اکنون زاییده‌ی شرایط امروزه است و نه دیروز و فردا و این مشخصه انسانها را در هر شرایط زمانی دورۀ خود متفاوت و ممتاز از دوره های زمانی دیگر می سازد.

اسپاشِ(فضای) سایبر به من امکان ارتباط با دیگران و آگاهی از محیطِ زیستم را می دهد؛ بی كران آگاهی و اطلاعات که خود آن را گزینش می کنم . در واقع امروز یک اجتماع کوچک و یا بزرگ دیروز در یک واحد انسانی گرد آمده و اجتماع پیچیده ای را شکل داده اند که هیچگاه به مانند آن در گذشتۀ دور و نزدیک وجود نداشته است.

امروزه با در اختیار داشتن شبکه اینترنت من و دیگران می توانند عقیدۀ خود و یا دیگری را در فضای سایبر منتشر کنند و یا حادثه و اتفاقی را در اختیار میلیونها انسان قرار دهند.

در این دنیای تکثر گرا برای اولین بار هر انسان با یک عقیده و یک دیدگاه موجود یافت و ایدئولوژی ها و دیدگاهها که در زمانهای نه چندان دور گروههایی را حول محور خود شکل می دادند و انسان را در ارتباط با آن دیدگاه و جهان بینی گروهی و گله ای تعریف می کردند به یکباره فرو ریختند؛ اینک یک فرد در هر نقطه ای از کرۀ خاکی می تواند با شرط داشتن محیط زیست تکثرگرا وارد دنیای پلورالیستی شود؛ خود یک نقطه از میلیون نقطه های فکری و عقیدتی در دنیای تکثرگرایی باشد که نه چندان از عمرش می گذرد و این معجزه ی دوران ماست.
حال چگونه خود را بدون آن باور کنم در واقع بوسیله این چنین دورانی من و ما می توانیم به تنهایی یا گروهی بوسیله بینش و باورهایِ خود، بدون هیچ محدودیتی بالهای خود را بگسترانیم و به هر کجا و ناکجا پرواز کنیم چیزی که آدمی هیچ گاه فرصت آن را نیافته بود.

رضا عاشوری

آذرخش بهار

پاییز . 2006

...

نام من آذرخش بهار

:: نام من آذرخش بهار ::

آنقدر می گویم که من خرسند(رضا) نسیتم، آنگونه که عاشوری نیستم، من آذرخشِ آسمانم در بهار، من خشم آسمانم در دیدگان گنبد مینا.

نام من آذرخش بهار.

من دیروزها و امروز و فرداهایم، همانقدر که در اکنونم.

در 15.06.1978 پا به دنیا گذاردم در بامدادی زیبا، در میان شالیزارهای برنج نه در بیمارستان که در دامان طبیعت آنجا که زمانی پردیس بود، که اکنونش چیز زیادی از آن پردیس باقی نمانده. همانند اغلب شهرهای میهن مان بیشتر عمرم را در شهر بی در و پیکر رشت گذرانده ام آنجا که اکنون آلوده ترین رودخانۀ جهان جاریست، در همین شهر نازیبا دوران نخستین تحصیل خود را آغازیدم و تحصیلات عالی را در تهران، پایتخت - ابر شهر و کلاف سر در گم، یکی از آلوده ترین شهرهای جهان چه در هوا و چه در سیاست که می تواند یکی از زیباترین شهرهای جهان باشد اما نیست و مایه شرمندگی ما؛ از آن بدتر مردمان سرزمینم، که مایه شرمندگی برای خودشانند - به بی کران دلیل نیمه کاره رها کردم.
دانشگاه آنی نبود که می خواستم به شرحی روح نا آرام! نگذاشت.

اکنون در تلاشم توشه خود را در جهان برگیرم به اندازۀ کفایت و آنچنان بزییم که شایسته نام آدمی باشد.
به گذشته هم که می نگرم هیچگاه لحظه ای را نمی یابم که از دست رفته باشد و خُسران آن را به دل داشته باشم آنچنان که می باید شایسته نام آدمی است توشه برگرفتم.
و اکنون یکی هستم در میان حدود 7 میلیارد آدمی بر روی کره ی زیبایمان در برابر آینده که با شوق وصف ناپذیر انتظارش را به دوش می کشم.

آذرخش بهار
رضا عاشوری
...تابستان2008